جدول جو
جدول جو

معنی ویدا شدن - جستجوی لغت در جدول جو

ویدا شدن
کم شدن، کاستن: (امیرا، جان شیرین بر فشانم اگر ویدا شود یک بارگی عمر) (صحاح الفرس)
تصویری از ویدا شدن
تصویر ویدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هویدا شدن
تصویر هویدا شدن
ظاهر شدن، آشکار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هویدا شدن
تصویر هویدا شدن
آشکار گردیدن ظاهر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ظاهر شدن آشکار گردیدن ظهور نمایان شدن تبین تجلی: چون پیدا شد که چیست لون پیدا شد که چیست بینایی. نخست آنکه یابی بدو آرزو ز هستیش پیدا شود نیک خو. (شا. بخ 2382: 8) -2 معلوم گشتن مشخص گردیدن ممتاز شدن: ... تا این از آن پیدا شود، حاضر آمدن حاضر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیدا شدن
تصویر پیدا شدن
آشکار شدن، نمایان شدن، یافته شدن، به وجود آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیدا شدن
تصویر پیدا شدن
((پِ شُ دَ))
ظاهر شدن، معلوم گشتن، یافته شدن، به وجود آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیدار شدن
تصویر بیدار شدن
برخاستن از خواب، آگاه شدن هوشیار گشتن متنبه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیاد شدن
تصویر زیاد شدن
افزون شدن فراوان شدن بسیارشدن: امسال آب رودخانه زیاد شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعدا شدن
تصویر اعدا شدن
دشمن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدار شدن
تصویر بیدار شدن
از خواب برخاستن
کنایه از هوشیار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گندا شدن
تصویر گندا شدن
گندیدن بد بو شدن متعفن گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
بسخن درآمدن تکلم کردن: گویا شود بفر مدیحش مسیح وار طفلی که نارسیده بود بر لبش لبن. (پیغوملک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویران شدن
تصویر ویران شدن
خراب شدن بایر شدن: (وآن شهر از مدتی مدید بازچنان ویران شده بود که نه از عماراتش اثری مانده و نه غیر از حشرات الارض در آن دیار می نمود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویار شدن
تصویر ویار شدن
دچار ویار گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
জাগ্রত হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی